.
.
پر از اشکم ولى میخندم ب سختى…
ب قول فروغ ک گفت:
شهامت میخواهد سرد باشىو گرم بخندى…!
سخت توی دنیا کسی پیشت نباشه،
تنها باشی.
ولی…
سخت تر از اون اینکه…
همه پیشت هستند…
ولی …
احساس تنهایی کنی.


تنهایم......
اما دلتنگ آغوشی نیستم
خسته ام......
ولی به تکیه گاه نمی اندیشم
چشمهایم تر هستند و قرمز
ولی رازی ندارم
چون مدتهاست دیگر
کسی را خیلی دوست ندارم...
دلم عجیب گرفته است و هیچ چیز،
نه این دقایق خوشبو، که روی شاخه ی نارنج می شود خاموش ،
نه این صداقت حرفی ، که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست
نه ...هیچ چیز مرا ازهجوم خالی اطراف نمی رهاند
و فکر می کنم که این ترنم موزون حزن تا به ابـــــد شنیده خواهد شد .
" سهراب سپهری "

میان هر نفسی که میکشم همهمه ای است از همه پنهان …
اما از تو چه پنهان ؟
میان هر نفسی که میکشم تـــو هستی که میکِشم تو را ، که میکُشی مرا …
نزدیکت می شوم بوی دریا می آید
دور که می شوم صدای باران
بگو تکلیفم با چشمهایم چیست ؟
لنگر بیندازم و عاشقی کنم یا چتر بردارم و دلبری کنم ؟؟؟
.
.
.
اگر کسی رو خیلی دوست داری امتحانش نکن که ببینی اون چقدر دوستت داره !
اول خودتو امتحان کن ، ببین تحملش رو داری بفهمی دوستت نداره ؟؟؟
ای کاش که من پیر شوم در بغلت
با دست تو زنجیر شوم در بغلت
پرواز پر از حس رهایی ست ولی
ای کاش زمین گیر شوم در بغلت
چقدر خوشحــ ــال بود شیطــ ــان وقتے سیبــ را چیدم …
گمان مے کرد فریب داده استــ مرا
نمے دانستــ تو پرسیده بودے :
مرا بیشتر دوستــ دارے یا ماندن در بهشــ ــتــ را
هوا را هر چقدر نفس بکشی ، باز برای کشیدنش بال بال میزنی . . .
عین تو ک هرچقدر باید باشی ، باز باید باشی . . .
می فهمی چ می گویم ؟
بودنت مهم است عشق من ، همین . . .
و چه زیبا گفت فروغ :
تنها صداست که میماند . . .
و امان از صدای ” تو ” که ابدی شد در گوش من !