من...

من. . .

ادم خاصی نیستم. . .

مخاطب خاصی هم ندارم. . .

فقط ی حس خاصی دارم. . .

صبورمو عجول - سنگینم و مغرور. . .

به خاطر کسی هم خودم تغییر نمیدم. . .

کلا حوالی من توقف ممنوع. . .(!)

اس ام اس

  سلام

   دوستای گلم اگه الان عشقتون پیشتون نشسته بود

     اولین جمله ای که فیس تو فیس بهش

    می گفتین چی بود؟

 

آپلود عکس رایگان و دائمی

بی تو در این تنهایی شب...

 

ایستاده ام...

بگذار سرنوشت راهش را برود...

من..

همین جا...

کنار قول هایت...

درست روبروی دوست داشتنت و در عمق نودنتــــــــــ ...

محکم ایستاده ام!

(منتظرتم عشقم...)

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

وقتی یکی را دوست دارید، آرزوھایتان آرزوھای اوست.


وقتی یکی را دوست دارید، به زندگی ھم عشق می ورزید.

وقتی یکی را دوست دارید، واژه تنھایی برایتان بی معناست.

وقتی یکی را دوست دارید، برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید.

وقتی یکی را دوست دارید، ناخودآگاه برایش احترام خاصی قائل ھستید.

وقتی یکی را دوست دارید، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است.

وقتی یکی را دوست دارید، ھر چیزی را که متعلق به اوست، دوست دارید.

وقتی یکی را دوست دارید، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوار است.

وقتی یکی را دوست دارید، در کنار او که ھستید، احساس امنیت می کنید.

وقتی یکی را دوست دارید، به علایق او بیشتر از علایق خود اھمیت می دھید.

وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید از خواسته ھای خود برای شادی او بگذرید.

وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید برای خوشحالی اش دست به ھر کاری بزنید.

وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید به ھر جایی بروید که فقط او در کنارتان باشد.

وقتی یکی را دوست دارید، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید.

وقتی یکی را دوست دارید، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامش تان می شود.

وقتی یکی را دوست دارید، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید.

وقتی یکی را دوست دارید، شیرین ترین لحظات

عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید.

وقتی یکی را دوست دارید، حتی با شنیدن صدایش

ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید.

وقتی یکی را دوست دارید، او برای شما زیباترین و

بھترین خواھد بود اگر چه در واقع چنین نباشد.

وقتی یکی را دوست دارید، تحمل سختی ھا برایتان آسان و

دلخوشی ھای زندگی تان فراوان می شوند.

وقتی یکی را دوست دارید، به ھمه چیز امیدوارانه می نگرید

و رسیدن به آرزوھای تان را آسان می شمارید.

وقتی یکی را دوست دارید، در مواقعی که به بن بست می رسید

با صحبت کردن با او به آرامش می رسید.

وقتی یکی را دوست دارید، شادی هایش برایتان زیباترین منظره

دنیا و ناراحتی هایش برایتان سنگین ترین غم دنیاست

 

(تقدیم به تنها عشقی که تنهام گذاشت...)

 

  مجنون میشوم،میشود لیلی من تو باشی...؟

ودر گذرگاه خیال یا به قول تو ناباوری تمام،بنوشی شربت عشقم را که پالپهای قلبم را به همراه دارد.

پیش کش را بگیر و باز کن آغوش گرمت را تا در اوج ابهام و

سردی دستان بی روحم از گرما و آتش درونت تغذیه کنم. 

  سرنوشت من را با نام تو قلم زده اند و حک شده است

برقلبم نام نازنینت.بی تو بهار نمیشود پاییزی که سلولهای قلبم برای نارسایی عشق به زمین می افتند.

باور میکنی...هه...نه!ولی بگذار به حساب روزهایی که جلوی

من اسم خسرو و فرهاد را می آوردی با این که میدانستی هیچ ربطی به قصه ی تو ندارند.

و من بودم که میخواستم مجنون قصه هایت باشم..آری...من...

 میترسم...میترسم از این که باز به سراغ من بیایی و سراغ رومئو

راهم از من بگیری.خجالت نکش.شرمگین نباش میدانم ته دلت تنگ شده است برای کنت ادوارد.مگرنه...؟

 باشد برو،ولی بدان من به اینکه حتی در قصه هایت باشم هم راضی بودم ولی تو...!

دیگر حرفی ندارم فقط،مجنونم و بگذار مجنون بمیرم...

 

عشقه من . .. همدم تنهاييم نبودي ...

همدم تن هايي شدي که تنت را براي يک  شب ميخواستند!

.

.

.

ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما کردي

تو بمان و دگران واي به حال دگران!

.

.

.

مي سپارمت به خدا. خدايي که هيچ

وقت نخواست تو را به من  بسـپارد!

.

.

.

در دلت بابغض بگويي

'کاش اينجا بود'

امامن ديگر به خوابت هم نميايم!

.

.

.

تمام وصيتم به تو اين است

" خوب بمان "

ز آن خوب هايي که من عاشقش بودم...!

عشق دروغکی

تنهایی

حلالم کن دارم میرم ...چقدراین لحظه دلگیره  

گناهی گردن مانیست ...همش تقصیر تقدیره

نگام کن لحظه ی رفتن ...چه تلخه این هم آغوشی

چه وحشتناکه دل کندن ...چقدر سخته فراموشی

پرازبغضم پرازگریه ...پرازتلخی وشیرینی

حلالم کن دارم میرم ...منوهرگز نمی بینی

حلالم کن اگه دستام ...به دستای توعادت کرد

آخه دنیای عاشق کش ...به ما دوتا خیانت کرد

کلاف آرزوهامو ...چراهیشکی نمی بافه

برای ما دوتا عاشق ...جدایی دورازانصافه

تمام سهم من از تو ...یه حلقه س که توو دستامه

تمام سهم تو ازمن ...یه عشق بی سرانجامه

تو بارونی ترین ابری ...من از پاییز لبریزم

چه معصومانه می باری ...چه مظلومانه می ریزم

 Love

 jrndl fi uarl shvdkh

زندگی پر از رویاست
پشت هر واژه ای که میخواندیم
در سایه ی واژهای فشرده ی شعرهات
در حاله ی راز آلود نفسهات
در همانجایی که دوست دارم هات،مستم میکرد
همین چندی پیش واژه ای را دیدم
نامش را پرسیدم گفت:(بی وفائی)
تا مرا شیدا دید
جامه ی اعتماد را پوشید
عطری از مهر بر خودش پاشید
و می از ساغر وجدان نوشید
هدفش قلبم بود،اینرا فهمیدم
دست بر پشت دست کوبیدم
چشمهایم تر شد،حق من این نبود گرییدم
کمی دورتر ز واژگان پلید
در کانون وجودم
عشق این فاحشه ی ولگرد،بساط گسترده
تن خود را به حراج آورده!
طفلی این دل که در غمت فرسود
ملول گشته ام از اینهمه فراز و فرود
فرار؟ نه
چاره ای باید کرد
گنجه ی خاطرات ذهنم را
در پی ردپای آرامش،کاویدم
در جوار رخدادهای کودکیم،پیدایش کردم
خنده ای از از شیار لبهایم گذری کرد و باز خندیدم!
و خدای خودرا که از او دور گشته بودم،چند
باز هم اسمش را چون شعری
در مناجات سحر گاهانم خواندم
در انحنای کمان ماه،سُر خوردم،به زمین افتادم
سجده هایم را دید
عقل و هوش از سرم دوباره پرید.

 

 دل شکسته

 

الو؟؟… خونه خدا؟؟ خدایا نذار بزرگ شم
 
الو … الو… سلام
 
کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟
 
مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟
 
پس چرا کسی جواب نمی ده؟
 
یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس. بله با کی کار داری کوچولو؟
 
خدا هست؟ باهاش قرار داشتم. قول داده امشب جوابمو بده.
 
 
ادامه
برای مشاهده ادامه مطلب این پست اینجا را کلیک کنید

تعداد صفحات : 9
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد